در راه



زندگی کوتاه تر از ان است که ما در نقطه ای ثابت بمانیم. هر روز فرصتی است برای یک قدم به جلو نباید اجازه بدیم هیچ کار نکردن پشیمانی به بار بیاورد و وقتمان را تلف و انرژی و ارزوهامون رو به تباهی بره.

خیلی از ما زندگی را به تصادف و یا شانس واگذار می کنیم. اجازه می دهیم اتفاقات بیرونی و شرایط بر ما مسلط بشوند و ما را شکست بدهند اما واقعیت اینه که این شرایط زاییده افکار ما هستند. هیچ مانعی مطلق نیست. گاهی اوقات فکر میکنیم برخی موانع همیشگی اند و هرگز نمیتوانیم انها را پشت سر بگذاریم.

هر هدفی قابل دستیابی خواهد بود اگر بدونیم چطور قدمها را برداریم فقط کافیه فکر راه رفتن از دیوار راست را به فراموشی بسپاریم و به یاد بیاریم که هر صعودی پله پله اتفاق می افته.

مدت یک سال گذشته انواع اهمال کاری و وقت تلف کردن را پشت سر گذاشتم اما دیگه وقتشه که اصلاح بشم تنبلی و زشتی و پلشتی بیش از این کافیه. بنابراین با هر قدم بجای تلف کردن وقت در شبکه های اجتماعی و دنبال کردن ادمهایی که ارمغانی جز استرس و بیاد اوردن خاطرات کهنه و پوسیده گذشته دارند اینجا می نویسم. امیدوارم در این کارم دوام داشته باشم و بیش از این این عزت نفس له شده را ازار ندم. اینجا مخاطب اصلی خودم هستم.

امیدوارم در پایان راه:

یک هویت و هدفی قوی برای خودم داشته باشم
ترس از حرمت به سمت جلو را شکست بدهم

به موجودی در حال رشد و در تلاش برای کسب مهارت ها تبدیل بشم

موتور رشد و پیشرفت مداوم در خودم را فعال کنم

در نهایت به انچه دستیابی به ان باورش سخت است برسم

با نام خدا 




فکر می کنم این ضرب المثل  زیر شباهت زیادی با 


don't count your chickens before 


they're hatched


 جوجه را آخر پاییز می شمارند فارسی داشته باشه. امروز این ضرب المثل را از یک دوست در مورد سبزی هایی که با هم کاشتیم شنیدم در حالی که من خوشحال از سبز شدن اونها بودم او این ضرب المثل را به کار برد. 
یادمون باشه که در مورد موفقیت ها مون یا حتی شاید شکست هامون تا موقعی که به یک قطعیت نسبی نرسیدیم خوشحالی و ناراحتی نکنیم.
این مطلب را باید هر روز برای خودم تکرار کنم.




در مقایسه با کل جهان خورشید یک ستاره معمولی به حساب می آید. اما برای ما ساکنان زمین و سایر سیاراتی که به دور خورشید می گردند این ستاره منبع عظیمی از انرژی و توجه است.خورشید کل منظومه شمسی را در کنار هم نگه داشته و مایه حیات، انرژی، نور برای ساکنان زمین است.

این ستاره با پهنای 1.4 میلیون کیلومتر، توانایی نگه داشتن 109 سیاره مشابه زمین در سطح خود را دارد. اگر شبیه توپی خالی بود میلیونها زمین می توانست درون آن قرار گیرد. اما درون این سیاره خالی نیست و از گازتشکیل شده است

دمای این ستاره در سطح به حدود  5500 درجه سلسیوس می رسد و در قسمت های درونی دمای بالاتری دارند. در مرکز این سیاره واکنش های هسته ای با تبدیل هیدروژن به هلیوم انرژی فراوانی تولید می کنند. انرژی تولید شده  توسط ذرات نوری که فوتون نامیده می شود به پوسته کروی خورشید حمل شده و سپس انرژی به سطح خورشید انتقال می یابد. این فرایند ها میلیونها سال طول می کشد.

علاوه بر انتشار نور، گرما و جریانی از بار نیز که به عنوان بادهای خورشیدی معروفند از سوی خورشید منتشر می شوند. بادها با سرعت بالایی حرکت کرده و گاهی در ارتباطات ماهواره ای ما اختلال ایجاد می کنند.

مثل هر منبع انرژی دیگری خورشید نیز همیشگی نیست این منبع انرژی 4.5 میلیارد سال سن دارد و نیمی از هیدروژن مرکز خود را به هلیوم تبدیل کرده است. بنابراین برای مدت 5 میلیارد سال دیگر نیز با سوخت هیدروژن کار خواهد کرد و سپس سوخت اولیه آن هلیوم خواهد بود. و اندازه آن صد برابر فعلی خواهد شد و در نتیجه انبساط آن زمین و سیارات دیگر را خواهد بلعید.

میلیونها سال به همین شکل خواهد سوخت و در نهایت به اندازهای مشابه زمین و با نام کوتوله سفید فروخواهد پاشید.

این نوشته های مطالبی علمی بودند که از سایت ناسا خوانده ام ، از همه اینها بگذریم امروز حدود 45 دقیقه در جستجو و به دنبال خورشید بودم و در نهایت هم نتونستم آنطور که باید عظمت و زیبایی این مخلوق بسیار زیبا و شگفت انگیز را ببینم. 

انقدر محو زیبایی و عظمت این مخلوق شده بودم که به این می اندیشیدم که انسان اولیه مثل ما با انبوهی از ابزارهای مختلف مسلح نبود که بتواند توجیح علمی یا حداقل با شیوه اندیشیدن فلسفی برای مسایل وپدیده های پیرامون خود دلیلی قانع کننده پیدا کند و از این رو در توجیه پدیده های طبیعی هیچ ابزار خاصی در دست نداشت و ازا ین رو در مواجه با پدیده هایی که خارق العاده، عجیب و شگفت انگیز بودند جنبه سحر آمیز و خدای گونه برای آن قابل بود و بدیهی است که در این میان خورشید نیز مستثنی نبود.

والبته انسان نخستین حق داشت که این پدیده و عارضه زیبا و باشکوه را خدا بپنداره و حتی او را بپرستد و چندان نمی توان به آنها خرده گرفت.

غوغایی بود در آسمان، رنگ های بیداد می کردند نمیشه اصلا تصور کرد ترسیم حقیقت این زیبایی در یک تابلوی نقاشی و اقعا برای من که همیشه در کلمات می لنگم توصیفش سخت است . 

عکس را در این تعقیب گرفتم اما قرار بر این شد که روز دیگر کمی زودتر بیدار شوم تا لحظات زیباتری را شکار کنم.

 





تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

همه چیز در مورد کاشت مو به روش sut kashmarfootball وبلاگ خرید بلیط هواپیما تیک بان راکت شو مطالب علمی و آموزشی روزمرگی هایم... فارسی سازی می بند 4 دانلود پاورپوینت کیفیت حسابرسی خدمات تهویه مطبوع مفید پروژه نظم